خبر دادن به عمه نفیسه
خاله فرزانه که به همه خانواده من خبر داده بود... و همه زنگ میزدن و تبریک میگفتن نشسته بودیم تلویزیون میدیدیم یه دفعه به ذهنم رسید به عمه نفیسه خبر بدیم ... چون دوقلوی باباست فکر کردیم محقتره که اول بدونه با گوشیه بابا بهش اس ام اس دادم.گفتم :دلت میخواد یه بار دیگه عمه بشی؟!! بعد از چند دقیقه اس ام اس داد گفت چی میگی؟! جدی میگی و از این صحبتا... بعد هم زنگ زد.تو هیئت بودن چون محرمه.خیلی ذوق زده بود گریه هم میکرد... ...
نویسنده :
وحیده
19:52